نویسنده: برایان ای. کلمز (1)
مترجم: امیرحسین شهبازلو



 

آفرینش یک خط داستانی که تابع – بلکه در پیوند متقابل با – خط پیرنگ اصلی باشد، یعنی نوعی داستان پس‌زمینه که بر مدار اهریمن‌های درونی شخصیت بگردد، منبع بسیار خوبی برای یک پیرنگ فرعی است. زیرا به محض این که پیرنگ فرعی بر اهریمن درون متمرکز می‌شود، می‌تواند به زیرمتن نیز بدل شود. زیرمتن از آن بخش‌های فوق‌العاده داستان‌گویی است.
پیرنگ‌های فرعی و زیرمتن در حکم دو نوع ساندویچ جنبی یا غیر اصلی در منوی داستان هستند، و شما در مقام سرآشپز باید با انتخاب راهبردهای مناسب آن‌ها را خوب بپزید و جا بیندازید.»
نقل از لری بروکس، مؤلف کتاب فیزیک داستان: مهار نیروهای درونی داستان‌گویی (Story Physics: Harnessing the Underlying forces of Storytelling)

تعریف پیرنگ فرعی و زیرمتن

پیرنگ فرعی، از منظر شخصیت، پرسشی دراماتیک است که در طی داستان به آن پاسخ داده می‌شود: آیا عاشق خواهند شد؟ آیا این شغل را به دست خواهند آورد؟ آیا آن‌ها از ارث محروم خواهند شد؟ زنده خواهند ماند یا خواهند مرد؟ قبل از غرق شدن کشتی با هم رابطه خواهند داشت؟ و قس علیهذا.
زیرمتن حضور نوعی فشار اجتماعی، روانی، اقتصادی یا امثال آن یعنی هر نوع فشار وابسته به موقعیت است، که شخصیت‌ها را محدود می‌کند و آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. برای مثال طبقه اجتماعی، سیاست، یا زندگی شغلی. مثلاً یک سیاستمدار تازه انتخاب شده در واشنگتن باید در هر جنبه از کار خود بتواند در دل دریاهای منجمد آداب دیپلماسی، توقعات و خط‌مشی حزبی به سلامت راه بگشاید. این، نمونه‌ای عملی از زیرمتن است.
اگر داستان تریلر باشد، پیرنگ فرعی ممکن است مربوط شود به توانایی قهرمان در پای‌بندی به چیزی یا کسی به رغم مخاطرات و شداید سرنوشت‌ساز پیش‌رو. ضعف یا فقدان این تعهد یا حتی فقدان جرئت و شهامت بدل به زیرمتنی می‌شود که بار دراماتیک بیشتری در کالبد پیرنگ وارد می‌کند، چراکه می‌‌دانیم قهرمان باید بر این اهریمن‌های درونی چیره شود تا شانسی داشته باشد برای غلبه بر نیروهای آنتاگونیستی واقعی که شما در برابرش علم کرده‌اید.
اگر داستان یک کمدی رمانتیک یا یک درام جدی درباره روابط عاشقانه باشد، قهرمان ممکن است آن قدر بر زندگی شغلی و حرفه‌ای‌اش متمرکز شده باشد که مهارت یا عرضه برقراری و حفظ روابط شخصی را نداشته باشد، یا از دست بدهد. این ناشی‌گری، که هم با پیرنگ اولیه هم با پیرنگ‌های فرعی در پیوند است، بدل می‌شود به زیرمتن. همان اهریمن درونی که او را از حفظ تعهد به یک انسان دیگر باز می‌دارد، ممکن است در عین حال نگذارد او به آن راه و روشی پای‌بند بماند که می‌تواند راه‌حلی باید برای مسئله اصلی که در پیرنگ اصلی مطرح شده است. یا حتی از آن هم بالاتر، پیرنگ اصلی ممکن است متکی باشد بر توانایی یا ناتوانی قهرمان در برقراری پیوند با فردی دیگر؛ پیوندی که لازمه آن اعتماد یا وفاداری کورکورانه باشد.
اگر داستان از اول داستان عاشقانه باشد، ساحت درونی مشکلات شخصی می‌تواند به سرچشمه اصلی درام داستان بدل گردد، در حالی که هرگونه کشمکش بیرونی به جایگاه فرودین پیرنگ فرعی فرستاده شود. مثلاً یکی از طرفین ماجرا برای حفظ پیشرفت حرفه‌ای‌اش به آن سوی ایالات متحده فرستاده می‌شود و به این ترتیب مسئله انتخاب ناگزیر پیش می‌آید؛ به اجبار باید برگزید. با یکی از خانواده‌های نقش‌آفرین در یک داستان عاشقانه ممکن است با تعصبات طبقاتی برای روابط عاشقانه‌ای که تازه در حال شکل‌گیری است، مانع تراشی کنند، و بدین ترتیب به کشمکش اصلی در خط پیرنگ تبدیل شوند.
در این مورد خاص، شما به کلی نفس مخاطب را با زیرمتنی که ماهیت مضمون آن این درام معطوف به بیرون را شکل می‌دهد و بر آن تأثیر می‌گذارد، گرفته‌اید. مثلاً پیرنگ اصلی تایتانیک داستان عشقی است که به سبب اختلافات طبقاتی ممنوع است و بدین سان زیرمتنی در دل داستان تعبیه کرده که مربوط به مبارزه طبقاتی است؛ مبارزه‌ای که تک‌تک روابط آدم‌های سوار بر این کشتی محکوم به فنا را تعیین کرده است. نقش خود کشتی در حال غرق شدن به پیرنگ فرعی فرو کاسته شده است، چه همه ما می‌دانیم چه خواهد شد.
با این همه، می‌توانید ادعا کنید که عکس این مطلب صادق است – یعنی کشتی در حال غرق شدن حادثه اصلی و داستان عاشقانه حادثه فرعی است – اما این در اصل مطلب تغییر چندانی نمی‌دهد. هر دو خط پیرنگ از زیرمتن مرتبط با طبقه اجتماعی اشباع شده‌اند.

زیرمتن، پیرنگ اصلی و پیرنگ‌های فرعی

یک پیرنگ فرعی معمولاً به مراتب ساده‌تر و ناآشکارتر از خط اصلی داستان است. هر گاه این پیرنگ فرعی گزینه‌های شخصیت را محدود کند و بر رفتارها تأثیر بگذارد، بالاخره توانسته است با موفقیت با پیرنگ اصلی پیوند برقرار کند.
برای مثال، اهریمن درونی یک شخصیت ممکن است بر واکنش او به بروز کشمکش اصلی داستان در نخستین نقطه تأثیرگذار پیرنگ، حادثه محرک، تأثیر بگذارد. در واقع، قطعاً باید چنین اثری بگذارد، و وقتی چنین می‌کند، به زیرمتنی بدل می‌شود که موتور محرک خط اصلی داستان است.
اگر کسی سخت خجالتی باشد و در نقطه اول پیرنگ او را ببینیم که ناگهان به مقام مدیریت ارتقا یافته، خجالتی بودن او پاسخ او به این سیر و سفر جدید را شکل می‌دهد، به گونه‌ای که در هر لحظه سبب می‌شود او احساس خطر کند و گاهی حتی شاید این ویژگی مانع او شود. مفصل خط اصلی داستان ممکن است توانایی او در جلوگیری از نابودی شرکت یا افشای شیوه‌های دزدی رئیس باشد. به هر حال، خط اصلی داستان به وسیله زیرمتن یعنی حالت فلج کننده خجالتی بودن شکل می‌یابد.
در مثال اخیر، قهرمان ما باید تا حد امکان در مسیر غلبه بر این کم‌رویی – که هم چنان زیرمتن است – گام بردارد، البته درست تا نقطه اول پیرنگ، که در حکم کوشش نهایی معطوف به پایان داستان است. او شاید چاره‌ای جز مقابله با هیئت مدیره نداشته باشد، اگر قرار باشد برنامه غیرقانونی همان مدیران رده بالایی را که او را ارتقا داده‌اند، فاش کند، و اتفاقاً این جا همین کم رویی و حجب و حیای او – در تقابل با نمایش‌های خودپسندانه همکارانش – است که هیئت را ترغیب می‌کند به حرف‌هایش گوش دهند. سپس به سرعت درمی‌یابیم که این اهریمن درون نه صرفاً یک پیرنگ فرعی، بلکه کاتالیزوری بسیار مهم در فیصله یافتن خط اصلی داستان است. آیا قهرمان ما در انجام آن چه باید انجام شود، جسارت خواهد ورزید و خطر خواهد کرد؟ پاسخ این سؤال کاملاً منوط به تصادم یا تضاد میان پیرنگ فرعی و پیرنگ اصلی، و تحت‌الشعاع زیرمتن است.
گاهی هم پیرنگ فرعی ممکن است کاملاً مستقل باشد. در چنین حالتی، منحنی شخصیت حتماً باید نسبت به هر دو خط پیرنگ رسم شود، و هر چه از لحاظ رفتاری بیشتر درهم تنیده باشد، بهتر است.

نمونه‌های عملی زیرمتن شخصیت

در سریال محبوب افشای مهره سوخته، مایکل یک مأمور اطلاعاتی است که بی‌وقفه می‌کوشد هویت کسانی را که او را به مهره سوخته بدل کرده‌اند – در واقع او را به عنوان یک عنصر نامطلوب در حرفه‌اش اعلام کرده‌‌اند – بشناسد، و در عین حال با پیرنگ روز (اپیزود) نیز سروکار دارد، که همواره فیلمنامه‌ای هم‌دلی برانگیزاننده در مورد نجات بی‌گناهان است و او از مهارت‌های جاسوسی فوق‌العاده‌اش در آن‌ها بهره می‌گیرد.
پیرنگ اصلی آن است که مایکل چگونه مورد یا قضیه همان اپیرود خاص را حل و فصل می‌کند. پیرنگ‌های فرعی یک روابط عاشقانه او با به اصطلاح نوچه دست به اسلحه‌اش است، و دیگری این که آیا پلیس محلی پیش از آن که او با روش‌های نه چندان قانونی خلاف کاران را به دام بیندازد، می‌تواند او را دستگیر کند یا نه. زیرمتن، وضعیت فعلی اوست به عنوان یک مهره سوخته جاسوسی برای یک سازمان دولتی، که نامش برده نمی‌شود؛ وضعیتی که خود سرانجام به پیرنگ اصلی سریال بدل می‌شود.
این دومی در عین حال یک پیرنگ فرعی نیز هست. بله، زیرمتن می‌تواند به پیرنگ فرعی بدل شود و برعکس – خیلی به خودتان فشار نیاورید. همین که این عناصر را درست شناختید، دیگر به بقیه‌اش کار نداشته باشید، خودش درست می‌شود.
به سادگی می‌توان تشخیص داد که در این جا گزینه‌‌های بسیار زیادی دارید، در واقع، یک شبکه تمام عیار از گزینه‌هایی با سه متغیر متمایز – پیرنگ، پیرنگ فرعی و زیرمتن – که هم زمان با هم در کارند. این به معنای واقعی کلمه تردستی است در ظریف‌ترین و دشوارترین حالت ممکن آن.

نمونه‌های عملی پیرنگ فرعی

در داستان قوانین خانه سایدر نوشته جان ایروینگ، پیرنگ فرعی توانایی هومر در برقراری رابطه عاشقانه با (در اصطلاح قلاب شدن به) کندی است. این کار را خواهند کرد یا نه؟ هم چنان که خط اصلی پیرنگ پیش می‌رود و اطلاعات را افشا می‌کند، حواستان کاملاً جمع باشد و به بی‌راهه نروید. زیرمتن این داستان، مسئله همیشگی حق زندگی و سقط جنین و فشارهایی است که این مسئله بر شخصیت‌ها وارد می‌آورد.
در این مورد خاص، پیرنگ فرعی، شخصیت و زیرمتن، درون‌مایه است. این از جمله پارادایم‌های شناخته شده است که شما باید آن‌ها را مورد توجه قرار دهید و در عمل به کار گیرید.
در فیلم تاپ‌گان، پیرنگ فرعی رابطه تازه شکل گرفته میان قهرمان است با مربی پرواز که زنی است بسیار پرشروشور. این جا هم البته باید هم‌چنان متوجه خط و ربط داستان باشید، چون در ادامه کلی بزن و بکوب، یعنی نکته انحرافی، می‌آید. پیرنگ اصلی – که البته ضعیف است – آش درهم جوشی است درباره این که آیا قهرمان می‌تواند دوام آورد یانه (که همان پیوند میان پیرنگ اصلی و زیرمتن است)، پیش از آن که ماجرای حمله قریب‌الوقوع آدم‌های بد داستان را به خیر و خوشی فیصله دهد.
اما زیرمتن تاپ گان در واقع نه یک پرسش، بل فشاری فزاینده است؛ قهرمان زندگی‌ای دارد که بدنامی پدر ارتشی‌اش بر آن سایه‌ای سنگین افکنده، او را دوست ندارند، به او احترام نمی‌گذارند، و همین آن قدر او را وظیفه‌نشناس، بی مسئولیت و در ظاهر بی‌باک می‌کند که گاه حتی زندگی شغلی خود او و جان هم گروهی‌هایش را به خطر بیندازد.
مشکل پیش روی نویسنده در درجه اول تشخیص تفاوت‌های میان پیرنگ، پیرنگ فرعی و زیرمتن است و در درجه بعدی، تسلط بر کاربرد آن‌ها – و از آن مهم‌تر، طراحی کردن آن‌ها و نیز کار با آن‌ها – از منظر یکی از شخصیت‌هاست. وقتی به این مرحله برسید، آن گاه همه اسباب برایتان فراهم است تا به منحنی شخصیت قهرمانتان هم برجستگی (قدرت و جسارت) ببخشید، هم عمق (شدت و واقع‌نمایی عواطف).

پی‌نوشت‌ها:

1- برایان کلمز در توییتر در BrianKlems@ مطلب می‌نویسد و یک هفته‌نامه خبری آن لاین را با عنوان WD Newsletter اداره می‌کند.

منبع مقاله :
ماهنامه‌ی فیلم نگار، شماره 153، شهریور 1394، سال چهاردهم، به نقل از http://www.scriptmag.com